همه بچه ها گناه را بار گردن دختر كوچك كردند و او را ملامت نمودند كه اگر تو سخن نگفته بودى و زبانت را كنترل مى كردى ما اجازه نمى دادیم پدر به مسافرت برود، دختر متاءثر شد و اشكهایش جارى گردید سر به سوى آسمان بلند كرد، دستها را به دعا برداشت و گفت پروردگارا اینان به فضل و كرم تو عادت كرده اند و از خوان نعمت تو برخوردار بوده اند، تو آنها را ضایع مگردان و مراهم در نزد آنها شرمنده مكن در حالیكه آنها متحیر نشسته بودند و فكر مى كردند از كجا قوتى بدست آورند. اتفاقا حاكم شهر از شكار بر مى گشت ، تشنگى بر او غلبه كرده ، جمعى از همراهان را به در منزل حاتم فرستاد تا آب بیاورند، آنها در خانه را كوبیدند، زن حاتم پشت در آمد، پرسید چه كار دارید، گفتند: امیر درب منزل ایستاده مقدارى از شما آب مى خواهد، زن با حال بهت به آسمان نگاه كرده گفت : پروردگارا! دیشب گرسنه به سر بردیم و امروز امیر به ما محتاج شده و از ما آب مى طلبد. زن ظرفى را پر از آب كرده نزد امیر آورد و از سفالین بودن ظرف غذر خواهى نمود. امیر از همراهان پرسید: اینجا منزل كیست ؟ گفتند: منزل حاتم اصم ، یكى از زهاد این شهر است ، شنیده ایم او به مسافرت بیت الله رفته و خانوده اش به سختى زندگى مى كنند. امیر گفت : ما به اینها زحمت دادیم و از آنها آب خواستیم ، از مروت و مردانگى دور است كه امثال ما به این مردم مستمند و ضعیف زحمت دهند و بارشان به دوش آنها بگذارند. امیر این بگفت و كمربند زرین خود را باز نموده به داخل منزل افكند و به همراهانش گفت : كسى كه مرا دوست دارد، كمربند خود را به داخل منزل بیندازد، همه همراهان كمربندهاى زرین را باز كرده و به داخل منزل افكندند، موقعى كه خواستند برگردند، امیر گفت : دورد خدا بر شما خانواده باد! الان وزیر من قیمت كمربندها را براى شما مى آورد و آنها با مى برد، خداحافظى كرده و رفتند چند لحظه اى طول نكشید كه وزیر برگشت و پول كمربندها را آورد و آنها با تحویل گرفت ، چون دخترك این جریان را مشاهده كرد به گریه افتاد از او پرسیدند، چرا گریه مى كنى ؟ باید خوشحال باشى ، زیرا خداى متعال به لطف خود، به ما وسعت داده است ، دختر گفت : گریه ام براى آن كه ما دیشب گرسنه سر بر بالش گذاردیم ، و مخلوقى بسوى ما یك نظر انداخت ، ما را بى نیاز ساخت ، پس هرگاه خداى مهربان بسوى ما نظر افكند آنى ما را وا نخواهد گذارد، بعد براى پدرش دعا كرد، پروردگار! همچنانكه به ما نظر مرحمت فرمودى و كار ما را اصلاح كردى نظرى بسوى پدر ما كن و كار او را اصلاح فرما.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان اس ام اس
داستان و
آدرس
eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.